یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود، کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که میشد برای خواندن نماز دست از کار میکشیدند.
یک روز مهندس به آن ها اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان کسر میشود. کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم شدن حقوقشان نماز را به آخر وقت میگذاردند امّا عدّه ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان همچنان در اوّل وقت، نماز ظهر و عصرشان را میخواندند.
آخر ماه، مهندس به آن ها که همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادّی (ماهیانه) پرداخت میکند کسانیکه نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند به مهندس اعتراض میکنند که چرا حقوق آنها را زیاد داده است. مهندس میگوید:
اهمیّت دادن آن ها به نماز و صرفنظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمان آن ها بیشتر از شماست و این قبیل آدم ها هرگز در کار خیانت نمی کنند همچنانکه به نماز خود خیانت نکردند.
ماجرا از این قرار بود کیه منویسم:
در شرکت باربری گیتی نورد مدت 9 ماه کار کردم
قبل از اذان به سر کار می رفتم
اجازه ی نماز اول وقت را هم نداشتم
بقیه ی کارمندان آن جا هم علاقه ای به نماز اول وقت نداشتند
منتظر بودند آمدن بارها از بازار کم بشود بلکه فرصتی برای نماز پیدا کنند
البته فقط من و بابام و آقای نصرتی نماز خوان بودیم و لاغیر
بالاخره از اولین فرصت برای نماز محل کار را ترک می کردم تا نماز ظهر و عصر بخوانم و مغرب را هم سر کار بودیم تا پاسی از شب
وقت اذان مغرب هم برای نماز چند دقیقه ای کار را ترک می کردم
یک روز مدیر مرا صدا زد و گفت:آقا علی اکبر شما سنی هستی؟
گفتمش نه شیعه اثنی عشری چطور مگه؟
گفت آخه از ظهر که می آیی سر کار تا شب چند بار میری نماز و...
گفتمش آقای مقتدری ظهر که میام سر کار بعدش اذان میشه
مغرب هم که اگر نماز نخوانیم با توجه به حجم کار و ساعت کار نماز قضا میشه،اینه که ظهر و مغرب برای نماز جمعا 15 دقیقه دفتر را ترک می کنم البته کا را هم به دیگر همکاران می سپارم
گفت نه آقا وقتی سر کار میای نماز معنا نداره
کمتر از یک ماه کار جدیدی پیدا کردم و شرکت گیتی نورد را به صاحبانش سپردم و رفتم
این در حالی بود که پدر ای آقا یکی از مقیدین به نماز جماعت و دست بخ خیر و برادرش یکی از سرکردگان سپاه کشور و مقید به تمام شئونات اسلامی بود