آموزگار آموزش و پرورش

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

میانبرهای سودمند در word و ویندوز

باسلام خدمت همگی ...

خیلی از اوقات کاربران سیستم نیاز به میانبرها دارند،این میانبرهای سودمند تعدادشون زیاده ...

خودمون هم میتونیم با اندکی دانش رایانه ای،به ساخت این میانبرها بپردازیم ...

مواردی که در زیر مطرح کردم پرکاربردترین هاست ...

(SAVE)   محافظت نمودن

Ctrl + S

کپی (copy)

Shift + C     

پیدا نمودن کلمه در متن (Find)

Ctrl + F

برش (CUT)

Shift + X    

جایگزین نمودن کلمه(Replace)

Ctrl + H

چسباندن (PAST)

Shift + V     {  }

ستاره  *

Shift + 8    

«

Shift + K     {  }

پرانتز بسته )

Shift + 9   

»

Shift + L     {  }

پرانتز باز (

Shift + -    

،

Shift + T     {  }

انتخاب کل متن

Ctrl +A

تنوین اٌ  

Shift + W     {  }

صفحه مخصوص پرینتر(PRINT)

Ctrl +P

تنوین  اًً 

Shift + Q     {  }

منوی    File

Alt + F

تنوین   اٍ

Shift + E    

منوی   Edit

Alt + E

کشیده شدن حروف

Shift + J    

منوی   View

Alt +V

؛

Shift + Y    

منوی   Insert

Alt + I

ویرگول در زبان انگلیسی ،

Shift + T    

منوی   Format

Alt + O

ویرگول  ,

Shift + U    

منوی   Tools

Alt + T

تشدید    ٌّ

Shift + F    

منوی   Table

Alt + A

کسره  اِ

Shift + D    

منوی   Window

Alt + W

ضمّه  اُ

Shift + S    

منوی   Help

Alt + H

فتحه  اَ

Shift + A    

 دلار    $

Shift + 4   

دونقطه  :

Shift + :    

 درصد    %

Shift + 5   

ایضاً

Shift + "   

^

Shift + 6    

الف همزه   أ    (رأس)

Shift + N   

  and    &

Shift + 7   

علامت تعجّب   !

Shift + 1    

بستن پنجره های باز ویندوز

ALT + F4

اَت سان    @

Shift + 2    

 

 

جابه جایی بین پنجره های باز ویندوز

ALT + TAB

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
جلال عرب اسدی

نر سرجوخه جبّار

در ایام قدیم، در یکی از پاسگاه های ژاندارمری سابق، ژاندارمی خدمت می کرد که مشهور بود به "سرجوخه جبّار". این سرجوخه، مانند بسیاری از همکارانش در آن روزگار دور، سوادِ درست و حسابی نداشت ولی تا بخواهی در کارش قاطع بود، به طوری که در سراسر منطقهٔ خدمت او، کسی را یارای نفس کشیدن نبود. از قضای روزگار، در محدودهٔ خدمت سرجوخه جبّار، دزدی زندگی می کرد که به راستی، امان مردم را بریده و خواب سرجوخه را آشفته گردانیده بود.

سرجوخه جبّار ، بارها دزد را دستگیر کرده، به محکمه فرستاده بود؛ ولی گردانندگان دستگاه، هربار به دلایلی و از آن جمله فَقدان دلیل برای بِزِهکاری دزد یاد شده، او را رها کرده بودند، به گونه ای که گاهی جناب دزد، زودتر از مأموری که او را به مرکز دادگستری برده بود، به محل باز می گشت و برای سوزاندن دلِ سرجوخه جبّار ، مخصوصا چند بار هم، از جلو پاسگاه رد می شد و خودی نشان می داد که یعنی بعله...!

⚖ یک روز، سرجوخه جبّار که از دستگیری و اعزام بیهودهٔ دزد سیه کار و آزادی او به ستوه آمده بود، منشی پاسگاه را فراخواند و به او دستور داد که قانون مجازات را بیاورد و محتویات آن را برای "سرجوخه" بخواند. منشی پاسگاه، کتاب قانونی را که در پاسگاه بود، آورد و از صدر تا ذیل، برای سرجوخه جبّار خواند:
ماده 1...
ماده 2...
ماده 3...
و الی آخر...

✍ سرجوخه جبّار، که در تمام مدت خوانده شدن متن قانونِ مجازات، خاموش و سراپا گوش بود، همین که منشی پاسگاه آخرین مادهٔ قانونی را خواند و کتاب را بست، حیرت زده و آزرده دل، به منشی گفت: اینها که همه اش ماده بود، یعنی این کتاب، یک «نَر» هم نداشت؟ ببین در این کتاب، صفحهٔ سفید هم هست؟

منشی کتاب را گشود و ورق زد و پاسخ داد: قربان! در صفحه آخر کتاب، به اندازه نصف صفحه جای سفید باقیمانده است.

سرجوخه جبّار گفت: قلم را بردار و این مطالب را که می گویم بنویس، و چنین تقریر کرد: «نر» سرجوخه جبّار: هرگاه یک نفر، چند بار به جرم دزدی، از طرف پاسگاه دستگیر و به محکمه فرستاده شود و در تمام دفعات، از تعقیب و مجازات معاف گردد و به محل بیاید و کار خودش را از سربگیرد، برابر «نر سرجوخه جبّار»، محکوم است به اعدام!

پس از اتمام کارِ منشی، سرجوخه نخست، زیر نوشته را انگشت زد و مُهر کرد و پس از آن دستور داد دزد را دستگیر کنند و به پاسگاه بیاورند. آنگاه او را در برابر جوخه آتش قرار داد و فرمان اعدام را درباره اش اجرا کرد.

خبر این ماجرا به گوش حاکم رسید.  دستور داد سرجوخه جبّار را به حضورش ببرند. هنگامی که سرجوخه جبّار به حضور حاکم رسید، حاکم پرخاش کنان از او پرسید: چرا چنان کردی؟

سرجوخه جبّار پاسخ داد: قربان! من دیدم در سراسر قانون مجازات، هر چه هست، ماده است ولی حتی یک «نر» هم در آن همه ماده نیست! آن وقت فهمیدم که عیب کار از کجا است و چرا دزدی که یک منطقه را با شرارت هایش جان به لب کرده ، هربار که دستگیر می شود، بدون آن که آسیبی دیده باشد، آزاد و به محل باز می گردد. این بود که لازم دیدم در میان «ماده»های قانون مجازات، یک «نر» هم باشد! و خودم آن «نر» را به قانون اضافه، و دزد را طبق همان «نر» اعدام کردم و منطقه را از شرّ او آسوده گرداندم!
پ ن:امروز هم برای حل خیلی کارا نیاز داریم به یک نر بین این همه ماده و تبصره و بند ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جلال عرب اسدی